2003/05/27


You've Got A Friend In Me


به هم احتياج داريم.
هميشه لحظاتی هست که نمی تونيم تنها باشيم.هميشه لحظاتی هست که احتياج به کمک داريم.هميشه لحظاتی هست که حرفهامون رو به يه نفر می گيم.هميشه زمانی هست که می شکنيم و يه نفر بايد کمکمون کنه خودمون رو جمع کنيم.هميشه به يه حاشيهء امنيت احتياج داريم.يه کسی که وقتی شکستيم، کمکمون کنه، حتی اگر کمکش فقط نشستن کنارمون باشه، در سکوت.هميشه بايد وقتی به بدترين شرايط فکر می کنيم، بتونيم يه نفر رو کنار خودمون مجسم کنيم.هميشه بايد وقتی توی بدترين شرايط قرار می گيريم، همون يک نفر رو کنار خودمون حس کنيم.
خيلی خوبه که يه دوست باشی.اين که احساس کنی يه نفر به تو تکيه کرده، حرفهاش رو به تو می زنه.خيلی خوبه که احساس کنی يه نفر توی دنيا هست که يک بار تونستی کمکش کنی.خيلی خوبه که بتونی دست يج نفر رو بگيری.احساس مفيد بودن خوبه، خيلی خوب.اون هم برای يه دوست عزيز.خيلی خوبه که بتونی يه دوست باشی.که با اشتياق به يه نفر کمک کنی.و .... بفهمه.
خيلی بده که احساس کنی کسی نيست که حرفهات رو بشنوه.خيلی بده که کسی ندونه کی هستی.که کسی نشناسدت.خيلی بده که نتونی حرفهات رو به کسی بزنی.خيلی بده که عادت کرده باشی به حرف زدن با خودت.خيلی بده که موقعی که از همه چيز بريدی، خودت خودت رو هل بدی.خيلی بده که غريبه باشی،و کسی ندونه.خيلی بده که کسانی که اطرافت هستن فکر کنن تو رو شناختن و در بارهء تو قضاوت کنن، در حالی که حتی بديهی ترين خصوصيات تو و افکارت رو نمی دونن.
خيلی خوبه که تحمل سختيها رو برای يه نفر آسون کنی.برای کسی که دوستش داری.خيلی بده که بفهمی تا حالا کسی تورو زمانی که شکستی، جمع نکرده.که حتی خرده های شکسته شده ات رو هم پنهان کنی که دست و پای کسی رو نخراشه و کسی نفهمه که شکستی.
خيلی خوبه که ديگرون رو شاد کنی.خيلی بده که با بغض بخندی، زندگی کنی و .... شاد باشی.

پ.پ

No comments: