2003/07/10

سکوت و باقی قضايا ...

-دارم به چشمهام شک می کنم.احتمالاً دارن به من خيانت می کنن.بايد بدمشون تعمير.قبلاً خيلی راحت می تونستم با يه لبخند، حالت چشمهام رو تغيير بدم.جوری که کسی نفهمه چی می گن يا چی می خوان.اما تازگيها نمی تونم.
خيلی وقتها شده که حس کردم ديگرون جور عجيبی به من نگاه می کنن.خيلی وقتها شده که حس کردم جور عجيبی به من نگاه می کنه.خيلی وقتها دلم خواسته که اون کسانی که می خوام، از روی نگاهم احساسم رو بفهمن.اما نه حالا.می خوام تموم بشه.هر چه زود تر.و اين طوری خطرناکه.ممکنه لو برم.بعدش چی بشه خدا می دونه.خيلی بده که مجبور بشی قويترين احساساتت رو مخفی کنی.خيلی خيلی سخته.
تا حالا فکر کرديد کارها و حرفهای خيلی ساده و پيش پا افتاده تون ممکنه برای بقيه خاطره بشه.دو-سه نفر هستن که از حرفها و کارهاشون خيلی خاطره دارم.مثل اينه که به هر جا نگاه کنی اون رو ببينی.يا اون رو.يا اون يکی رو.البته خب طبيعتاً الان يه نفر رو بيشتر از بقيه می بينم.

-Bravenet هم به جمع خسيس ها پيوست.امروز صبح که اومدم به وبلاگم سر بزنم ديدم به جای کانتر، يه چيز وحشتناک زشت با يه عااالمه لينک و يه کانتر کوچولو وسط وبلاگم نشسته و خوشحاله.من هم بلافاصله حالش رو گرفتم و کانترم رو عوض کردمجايی که ازش کانتر گرفتم اسمش هست GoStats.com.خوبی کانتر هاش اينه که به وسيلهء Cookie باعث می شه Hit های خودتون به حساب نياد.يعنی اگر بخوايد می تونيد ديگه بدجنسی نکنيد و اگر روزی شونصد بار وبلاگتون رو باز کرديد، کانترتون بالا نره.فقط زمانی که می خوايد نوع کانترتون رو انتخاب کنيد(اول بايد رجيستر کنيد.بعدش از توی قسمت Management شکل کانترتون رو انتخاب کنيد) مراقب باشيد که بعضی از کانتر هاش هم قد من هستن(محض اطلاع ۱۹۰ سانت).مواظب باشيد اون ها رو انتخاب نکنيد که وبلاگتون از ۲ طرف بدجوری کش می آد.مثل آدمی که يه قاشق رو افقی کرده باشه توی دهنش و از دو طرف لپهاش زده باشه بيرون(حسسسسابی فهميدی وبلاگتون چه شکلی می شه، نه؟؟).

-کلی آهنگ بی تربيتی از اينترنت گرفتم.يعنی از قصد نبود هااااا.فقط رفتم ۳-۲ تا آهنگ از Eminem گرفتم و يه آهنگ از Robbie Williams.آهنگهايی که از Eminem گرفتم:Slim Shady,The Kids,Business و آهنگی که از Robbie Williams گرفتم Come Undone بود.بی زحمت کنجکاوی نکنيد و دنبال Lyric نرويد.با تشکر.

-PHP يا ASP.مساله اين است(قابل توجه بارانه.مسئله اين است نه اون).

-دارم با کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی سر و کله می زنم."سال بلوا" خوب بود اما سمفونی "مردگان"ش شاهکاره.خوندنش مثل روندن ماشين خلاف جهت خيابونه.مرتب در حال تکون دادنته و عوض کردن مسير.و هر لحظه يه چيزی می کوبونه توی سر و صورتت.جوری که کاملاً محو و خيرهء کتاب می شه.من اکثراض نسبت به کتابهايی که می خونم يه تجسم ذهنی دارم.مثلاً يه کرهء نارنجی توی زمينهء خاکستری تيره يا يه مکعب آبی تيره توی پس زمينهء سفيد.اما ديشب تصوير ذهنيم از کتاب يه تک درخت بود.توی يه بيابون خالی که با نور آبی ماه روشن شده باشه. و اون دوردور ها سايهء کوهها خيلی محو و تيره ديده می شه.و توی تموم بيابون تنها چيزی که ديده می شه همين يه دونه درخته.و يه نسيم آروم خار و خاشاک رو از روی بلند می کنه يکی دو قدم اونطرف تر ولشون می کنه.کتاب خوندن من هم جالبه هاااا.برای خودم ضمن خوندن کتاب، يه فيلم سينمايی هم می بينم.

 عمو پت

پی نوشت:آخ جووووووون!!!اين کانتر جديده IP ها رو هم نشون می ده!!



No comments: