آتش آن نيست که از شعلهء او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
دوستی بعد از حدود يک سال و نيم از اصفهان اومده بود اينجا.خيلی خانوم شده بود برای خودش.اونجا نامزد هم داره و اوضاعش خيلی خوبه.بعدش به بر و بچ گفته بود فلانی چقدر شکسته شده!!!!!
آقا شکسته شديم...از دست رفتيم .... هی ی ی ی ی ... جوونی....
بابابزرگ عمو پت
-به خاله جونم:خالهء گلم!! بابا من شوخی کردم.آخه مگه می شه يه عمو از دست خاله ش ناراحت بشه؟؟!!!!
No comments:
Post a Comment